کد مطلب:285027 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:241

علت نیاز به وجود امام در هر زمان
یكی از حقایقی كه احتمال و مجاز در آن راه ندارد، ضرورت وجود امامت و اصالت آن برای رهبری در هر زمان است. لذا می گوییم: ضرورت و دلیل مطلب از روش جامعه بشری دانسته می شود. اگر جامعه از داشتن رهبری صالح و مدبر، قدرتمند و قاطع محروم باشد كه جنایتكاران را به زندان افكنده خطاكاران را تادیب نماید بیداد و زشتی ها در آن جامعه عادی می شود. هر گاه مقامی با این صفات مردم را دعوت كند، ضرورتا آنان به خودداری و دوری از لجام گسیختگی و التزام به راه راست نزدیكتر می باشند... و آن كه (خدای تعالی) مردم را مكلف فرموده، و انجام واجبات و ترك محرمات را از آنان خواستار شده لزوما آنچه مردم را به رضای خود نزدیك و از قهرش دور می سازد بدلیل لطف



[ صفحه 68]



خود برای آنان بیان می فرماید، بنابر این در هیچ زمانی آنان را بدون امام رها نمی سازد.

اشكال:

هر علت و سببی در این مورد و مشابه آن كه مطرح نمایند لازمه اش تقویت كردن امام، كوتاه نمودن دست ستمگران از او، راهنمایی گمراهان توسط امام و آموزش ناآگاهان است، پس خدای تعالی همیشه دارای حجت است. و خدای تعالی در هر موضوعی در صورت غیبت امام دارای حكمی بر خلاف ظهور و آشكار بودن امام است، در غیر این صورت باید درباره آن موضوع حكم تا روز قیامت بتاخیر افتاده و خدای تعالی خود متولی حكم درباره آن موضوع باشد. و ما می دانیم این قبیل حكم ها قابل جبران نبوده و انتظار درباره آنان صحیح نمی باشد، زیرا مثلا ستمگر و ستمدیده هر دو را مرگ فرا می رسد و حق مظلوم از بین می رود. مردم و نیز فرزندانشان دچار مرگ می شوند در



[ صفحه 69]



حالی كه ستمگر به مجازات عمل خود نرسیده است. با توجه به استدلال شما، باید پذیرفت ظهور و آشكار بودن امام و تقویت و تایید وی ضروریست هر چند بندرت تایید امام و كوتاه كردن دست ستمگران از او اتفاق افتاده، یا باید پذیرفت كه جامعه نیازی به امام ندارد.

پاسخ:

ما پاسخ مسائل مربوط به غیبت را در كتاب خود المقنع فی الغیبه و كتاب الشافی كه در رد كتاب المغنی (تالیف قاضی عبد الجبار) نوشته شده آورده ایم، و هر خواننده ای پاسخ های مربوطه را با صراحت یا به مضمون این دو كتاب می یابد. اما ملزم بودن ما در مورد نیاز به امام، و پاسخ در مورد لزوم تایید خدای تعالی و كوتاه كردن دست ستمگران از امام، تا امام آشكار شد، از وجود مقدس او مردم فیض ببرند، تایید امام و كوتاه كردن دست ستمگران دو نوع است:



[ صفحه 70]



1- اول آن كه با تكلیف مغایرتی ندارد و تكلیف همچنان بر مردم ثابت است. دوم آن كه با تكلیف دارای مغایرت است. اما نوع اول، كه با تكلیف مغایرت ندارد، عبارتست از اقامه دلایل، امر، نهی، نصیحت و منع كردن، و لطف فراوان نسبت به كسانی كه گرد معاصی و گناهان نمی شوند كه خدای تعالی تمامی این امور را به نحوی انجام داده كه تردیدی در آن نیست. و نوع دوم كه با تكلیف مغایرت دارد، مانند اجبار، اكراه و وادار نمودن به قهر و زور. بنابر این ثوابی كه مقصود از تكلیف است و با انجام تكلیف بدست می آید زائل می شود پس در صورت وجود اجبار و قهر، پاداشی كه بخاطر انجام تكلیف بدست می آید ساقط می شود و ناقص خواهد شد. و مطلبی را كه در خلال سئوال، از ما نقل نموده كه در موضوعات، حكم خدای تعالی در صورت غیبت و ظهور امام با یك دیگر مغایر است، صحیح نیست و رای ما نمی باشد و هیچ یك از علماء امامیه به آن قائل نشده



[ صفحه 71]



است، و اجماعی علماء شبیه است كه حكم خدای تعالی در ظهور و غیبت امام متفاوت نبوده، یكی است. اگر اشكال شد كه آیا جایز است حكم بعضی از مسائل فقط در نزد امام بوده و مردم در زمان غیبت در مورد آن حكم، بر باطل باشند بطوری كه اگر تقیه برداشته شود حق را واضح و آشكارا بیان خواهد نمود. در پاسخ خواهیم گفت: این سئوال، و سایر سئوالهای مربوط به غیبت را در كتاب های خود: الغیبه و الشافی و الذخیره، پاسخ داده ایم كه اگر در بعضی از موضوعات حكم واقعی بر ما پوشیده باشد در حالی كه بر امام غائب، واضح باشد، واجب است كه آن را بیان فرمایند و تقیه در این موارد جاری نیست. و اضافه می كنیم كه اگر چنین نباشد، ما به موضوعی كه حكم آن بر ما مخفی است مكلف شده ایم كه در واقع تكلیف ما لا یطاق است كه قبح آن روشن است. تا اینجا، در پاسخ به این مساله طبق روش علماء امامیه بحث نمودیم. اما آنچه هم اكنون در ذهن من



[ صفحه 72]



تقویت شده و كاملا باور دارم این است كه جایز است حكم بعضی از موضوعات در نزد امام زمان علیه الصلوه و السلام - آشكارا یا غائب - باشد كه ما ندانیم بخصوص كه ما معتقدیم ممكن است حكم بعضی از مسائل از امت پوشیده باشد بطوری كه روایتی درباره آن از هیچ یك از حجج نرسیده باشد. در این موارد نمی گوییم به تكلیف ما لا یطاق مكلف گشته ایم زیرا ما توان شناخت آن حكم را كه مستند به شناخت امام غائب است در صورت ازاله خوف از امام - داریم، كه در آن صورت امام ظاهر شده و حكم را بیان می فرماید. وقتی ما قادر به انجام چنین كاری باشیم بنابر این ما توان شناخت حكم را از طریق امام دارا می باشیم. مگر ما معتقد نیستیم: خدای تعالی مردم را به اطاعت از امام و فرمانبری و بهره جستن از او دستور داده است، و با اینكه این امور در دوران غیبت منفی است، مع هذا تكلیف بر او - علیه السلام - ثابت است. زیرا در ما تمكن



[ صفحه 73]



و قدرت لازم در مورد این امور وجود دارد چون ما می توانیم سبب از بین رفتن تقیه امام و خوف آن حضرت علیه الصلوه و السلام باشیم. بنابر این تفاوتی بین دو امر كه اشاره شد وجود ندارد. اگر اشكال شود: حال كه پذیرفته اید كه لا اقل حكم بعضی مسائل از ما پنهان است در حالی كه نزد امام، روشن است، و آنچه را كه سایر علماء امامیه پذیرفته اند شما قبول نمی كنید. چرا كه در آن صورت ظهور امام به هر شكل واجب می گردد و دیگر تقیه جایز نیست یا تكلیف در آن مورد خاص از ما ساقط می شود، بنابر این در موارد متعددی كه حكم از شما پنهان است و مستلزم دسترسی به امام می باشد و با توجه به معنایی كه ذكر نمودید تكلیف بر ما واجب و لازم است. یعنی ازاله خوف از امام علیه الصلوه و السلام تا حق و حكم را در آن مورد برای ما بیان و روشن فرمایند، پس چه باید كرد؟ در پاسخ می گوییم: بدلیل اجماع علماء امامیه كه در میان آن قول امام معصوم علیه الصلوه و السلام وجود



[ صفحه 74]



دارد اشكال مزبور وارد نیست، بلكه بدلیل اجماع امت اسلامی، ما به هر حكمی از شریعت كه مكلف شده باشیم مستند بدلیل و برهانی است كه راه وصول به آن برای ما امكان پذیر است و در این موارد نیز موضع ما همان است كه دستیابی به حكم حق از طریق دسترسی و شناخت امام - در غیبت یا ظهور - برای ما امكان پذیر است. و اگر این اجماع نمی بود اشكال شما وارد بود. هیچ تردیدی در اجماعی كه به آن اشاره كردیم وجود ندارد. زیرا علماء امامیه فرض وجود حالتی كه ما در موضوعی كه حكم در آن بر ما مخفی بوده و حكم در نزد امام علیه الصلوه و السلام باشد مكلف گردیم را منع نموده اند زیرا چنین فرضی سبب رفع تكلیف علم به حكم آن موضوع می باشد كه امكان پذیر نیست. این استدلال چندان مطلوب نیست اما بهر حال می توان گفت بر این مطلب كه: همان گونه كه علم به احكام در موضوعات مختلف در زمان ظهور ممكن است در زمان غیبت نیز ممكن است.



[ صفحه 75]



اما اینكه ما گفتیم مادام كه امام علیه الصلوه و السلام در تقیه بسر می برد حكم بعضی از موضوعات حتی تا روز قیامت ممكن است بر ما مخفی بماند، در این مطالب تردید نمی توان كرد و طول دوران غیبت همچون كوتاهی این دوران پذیرفتنی است، و در این موارد ستمگران و ظلمه هستند كه مانع ظهور امام علیه الصلوه و السلام شده اند كه آن حق روشن نشده و ستم از بین نرفته و گناه جامعه را فرا گرفته است. و بر خدای تعالی و حجت او - امام منصوب از جانب او - حجتی وجود ندارد. اما مرگ ستمگر پیش از آن كه بسزای عمل خود رسیده قصاص شود و نیز هلاك شدن مظلوم پیش از آن كه عدالت در حق او جاری گردد ممكن الوقوع تو جایز است. و به لحاظ جریان ظلم ستمگران و ستم آنان است كه از ظهور آن عزیز بپای دارنده این حقوق ممانعت می شود، ستمگرانی كه این گناه را همچنان مرتكب می شوند، آری خدای تعالی در آخرت حق مظلوم را از ستمگر می ستاند و آن طور كه بخواهد در قیامت



[ صفحه 76]



عقاب آنان را كامل می فرماید. به مخالفان ما در این مورد همین پاسخ داده می شود، اگر به آنان گفته شود: نظر شما در مورد عدم استیفاء این حقوق و حدود توسط امام كه بعلت قصور اهل حل و عقد یا عدم دسترسی به امام ناشی شده چیست؟ آیا نتیجه آن فوت این حقوق و تعطیل حدود تا روز قیامت نیست؟ ناچار باید همین پاسخی را كه داریم در اینجا نیز بیاوریم. اما درباره تایید امام و كوتاه كردن دست ستمگران از او، در این زمینه مطالبی را گفتیم كه بعكس این سئوال بر مخالف الزام می آورده. اشاره می گوئیم: هر استدلال نقلی كه برای وجوب امامت بیاورید تایید و تقویت امام لازمه آن است بطوری كه هیچ چیز مانع تصرف و دخالت امام در امور نشده و دست ستمگران از او كوتاه باشد و ما ملاحظه می كنیم هنگامی كه ائمه علیهم الصلوه و السلام از حقوق خود و تصرف در امور منع گردیدند خدای تعالی چنین كاری را ننمود، و این خود پاسخی است بر مخالفان.



[ صفحه 79]